گپ من و دخترم

 

 

در زمانه ای که من بزرگ شدم اگر همسایه ای بدبخت بود خوشبختی بی معنی بود  و اگر گوشه خیابان معتادی چرت می زد مردم عصر من صدای ضجه خانواده اش را هم  می شنیدند و اگر عاشق می شدند انقدر لوطی بودند که راست و پوست کنده از نداری اشان بگویند و دختران نسل من انقدر زن بودند که با داشت و نداشت همسرشان با آبرو زندگی کنند که می فهمیدند وقتی  عاشقند باید بهای آن را بپردازند .مردم نسل من آن قدر همدردی را می شناختند که از کارمند  گرفته تا روضه خوان مجلس امام حسین و بقال سر کوچه  فرزندان تیمساران و دانشجویان غیور دانشگاه و ....  غیره برای این حس همدردی گروه های بزرگی را تشکیل دادند تا  خوشبختی را تقسیم کنند!! و وقتی که امام امد ما منتظر همان خوشبختی بودیم که قرار بود بظور یکسان تقسیم شود!!!!! اون روز ها کافی بود یک وانت  از پشت بلند گوی دستی اش بگوید " باند و ملافه در بیمارستان کم است" در کمتر از نیمساعت وانت پر شده بود از باندو ملحقه های نو نو نو  .. .حالا چی شده ؟حالا اگر همسایه بغلی فریاد بزند و کمک هم بخواهد همه مردم شهر کر و کور لال شده اند  کسی به دادش نمی رسد .چرا ؟که دخترم گفت :

نمی دانم با  چه ترفندی حس همدردی را از ما گرفتند وچگونه توانستند ارام ارام جوان های مارا ......کنند ؟

 

"  بنی آدم اعضای یکدیگرند "  فقط شعر نیست درس زندگی است

 

پی نوشت :گپ من و دخترم تبدیل به این نوشته شد .دلم می خواست او می نوشت ولی ..........

 

نظرات 14 + ارسال نظر
عادله شنبه 20 بهمن‌ماه سال 1386 ساعت 08:33 ب.ظ http://khabidarhayahoo.persianblog.ir/

الان دیگه همه شدن دشمن خونی هم . کافیه حواست نباشه تا یه خنجر صاف بیاد بره تو پشتت !

نرگس شنبه 20 بهمن‌ماه سال 1386 ساعت 10:00 ب.ظ http://azrooyesadegi.blogsky.com

اینا که بحث سه روز پیش خودمون بود..لذا شما نقطه نظرات جانانه ما را می دانید..ولی مامان جان...جان من...یادته بهم دیکته میگفتی قاضی به قضا رفت و غزا کرد و غذا خورد؟؟‌بعد من همه رو با «ز» مینوشتم؟؟؟‌اونموقعها نمیدونستم بعدها مامانم روضه و ضجه رو با »ز » مینویسه...
پی نوشت: یه ذره ابروداری بلد نیستم که..اینم بچه اس بزرگ کردی :))

مهیار شنبه 20 بهمن‌ماه سال 1386 ساعت 11:19 ب.ظ http://www.naz66.blogsky.com

سلام خوبی شما
ممنون که سر زدی
من خودم نمی دونم از کدوم کتابش هست ولی توی یک سی دی که صحبت های دکتر توش هست گوش کردم
به من سر بزن
آپ خوبس بود
بای بای...

فرهاد یکشنبه 21 بهمن‌ماه سال 1386 ساعت 01:10 ب.ظ

گه گاه پدر از سادگی وصداقت و زیبایی گذشته میگه
و ما میراث دار آنچه هستیم که خود کاشتیم هر چند در روند رو به جلو جهان مادی آنچه مانده بر جا چیزی جز حرص و طمع و جهالت وخودبینی نیست

نسرین پنج‌شنبه 25 بهمن‌ماه سال 1386 ساعت 09:18 ب.ظ http://www.nassrin.blogfa.com

سلام
ولنتاین مبارک
به روز شدم

ارغنون جمعه 26 بهمن‌ماه سال 1386 ساعت 09:07 ب.ظ http://www.arghanoon.com

سلام...زیبا بود...موفق باشید

امیر شنبه 27 بهمن‌ماه سال 1386 ساعت 01:37 ب.ظ http://amirane.persianblog.ir

سلام شهره جان...باید زود تر خدمت میرسیدم اینجا لااقل برای تبریک فارغ التحصیلی دختر بانو،تاخیرش را به برزگواریتان عفو بفرمایید...در مورد این پست هم موافقم غافل شده ایم از هم

خلیل رشنوی چهارشنبه 1 اسفند‌ماه سال 1386 ساعت 01:33 ب.ظ http://smsdastan.blogfa.com

سلام
هم مطلب کویرتان را خواندم و هم سع داستانک تان را دریافت و به داستانت های جشنواره افزوده ام . آخرین اخبار جشنواره را در وبلاگ جشنواره دنبال کنین. با تشکر

هوس مبهم پنج‌شنبه 2 اسفند‌ماه سال 1386 ساعت 05:54 ق.ظ

همان امام که فرموده بودی اینها رو دزدید و به جاش اون چیزاییی رو داد که فعلا کسی حاشر نیست باور کنه

م شنبه 4 اسفند‌ماه سال 1386 ساعت 09:51 ق.ظ

تازه، لوطی درسته نه لوتی.

مردی با چشمان گرگ شنبه 4 اسفند‌ماه سال 1386 ساعت 06:41 ب.ظ http://hmmmm.blogfa.com

این شعریست که زندگیست

دوست دوشنبه 20 اسفند‌ماه سال 1386 ساعت 04:48 ب.ظ http://www.hichestan1.blogfa.com

سلام ، گرونی، فقر، بیکاری،دزدی،مال مردم خوری،اختلاف طبقاتی، مملکت اسلامی، اه مظلوم،شمال و جنوب، این همه غریبه گی

عادله پنج‌شنبه 23 اسفند‌ماه سال 1386 ساعت 07:37 ب.ظ

مامان نرگس کجایین ؟

منوچهر سابق ! شنبه 3 فروردین‌ماه سال 1387 ساعت 10:50 ق.ظ http://www.manesabegh.blogfa.com

سلام . سال نو مبارک . براتون آرزوی سال پر از شادی و خوشی در سایه لطف خداوند دارم .

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد