گمشده

روز اربعین بود و راهی توچال شدم در حالی که به حسین فکر می کردم که این چه عشق بزرگی بوده که از فرزند نوزاد تا جوان رشیدش را در راهش می دهد و ذبیح الله نامیده می شه و ندایی می گفت که واقعیتی در ان است اگر صادق باشم و بماند..... در بدو ورود اطلاعیه ای که روی  درب  ورودی نسب کرده بودند باعث شد در تمام کوه به مادر و خانواده ای فکر کنم که دیگر  صبح هاشون را مثل ما شروع نخواهد کرد و تمام زندگی اشان چشمهایی خیره و منتظر خواهد شد .....اطلاعیه در مورد پسری در سن و سال پسر من که شاید ۲۵ ساله و یا کمتر بود که در ایستگاه پنج ناپدید شده بود چند بار برای پیدا کردنش تیم توچال رفته بود و لی دست خالی بر گشته بود به راستی درد بزرگی است .یک زمانی فکر می کردم اگر عزیزی رو از دست بدیم خیلی سخته ولی حالا می گم چشم به در دوختن عذابی بزرگ است که نصیب دشمن آدم هم نشه

دیر فهمیدم

روز تعطیل راهی کوه شدم و هوس از یال کوه رفتن به مذاقم خوش امد و احساس خوش جوانی فراموش شده تلنگری زد که برو نترس و من رفتم غافل از تنفس و استخوانهای شکننده خلاصه من

فهمیدم که قله کوه از آن جهت مهم است که می توانم تمام شهری را که در آن زندگی می کنم به اندازه مشتم و در مشتم زندانی کنم و از این زندان داشته ها بگریزم

فهمیدم که اگر وسط راه ببرم و بمانم و توانم را نسازم محکوم به پوسیدگی و مرگم

فهمیدم که رسیدن به قله خیلی هم مهم نیست خود کوهنوردی است که اصل است

فهمیدم که تمامی مدت عمرم به دنبال زندگی میگشتم در حالی که کنارم بود  و من نمی دیدمش

فهمیدم که نگاه به قله بعد مسافت را سنگین می کند

فهمیدم که با  آرامش و بدون ترس با توجه به کشش عضلاتم و تشکر از سنگهایی که پله های من شده اند راه  چقدر هموار  بوده  و من متوجه همواری آن نشده بودم

عاقبت فهمیدم که چقدر دیر فهمیده ام  

امام لحظه های خویش باشیم

نمی دونم شما ها متوجه شدین به تازه گی  وقتی میری کتاب فروشی و می خواهی کتابی بخری که حرف جدیدی داشته باشه می بینی یک موجی اومده و همه را به زیستن درزمان  حال تشویق می کنه البته مخالف این نوع تفکر نیستم حتی سعی می کنم همیشه در حال زندگی کنم و همه هم می دانند که گذشته زمان رفته است و آینده هم مجهوله! ولی مشکل من همین در حال بودنه؛ برای آدمی که از درد جسمی رنج نمی بره خیلی هم ایده اله ولی کسی که از درد های جسمی از یک دندان درد ساده گرفته تا درد های استخوانی وخیم چطوری می تونه در حال زندگی کنه.؟!!! ان وقته که  در حال زندگی کردن یعنی در رنج زیستن........ بگذریم داشتم در مورد همین مقوله ها با افکارم کلنجار می رفتم که گوینده رادیو پرسید که شما مسئله امام زمان  را چگونه توجیه می کنید و من را به فکر فرو برد و ناگهان مثل یک جرقه  جوابی به ذهنم خطور کرد  که :

اگر همه آحاد دنیا به فکر همین  لحظه بودند کسی از گرسنه گی نمی مرد.زیرا آنقدر هست که همه بخورند  و هیج کس بدون سقف نمی ماند که زمین وسیع است که همگان خوشبخت باشند و آسوده .......... ظهور مهدی  هم یعنی "ای همه مردم جهان امام زمان خود باشید"  یعنی همین حالا را امام باشید، رهبر باشید ،در همین لحظه هر تغییری ممکن است .من  و تو امام هر همین  لحظه ایم