من چی می گم

اون قدیما ؛یک بازی قشنگی می کردیم که خیلی دوستش میداشتم. بازی من چی می گم تو چی می گی 

این طور شروع می شد که بیست و یا بیست و چندتا بچه به درستی یادم نمی اد؛ دور هم می نشستیم و من یک جمله قشنگ رو در گوش دختر خاله جان زمزمه می کردم و او هم می بایست همان جمله را در گوش پسر عمو جان بگه و پسر عمو چان در گوش دختر دایی جان و .....همین طور یک دور می گذشت و نفر آخر جمله را تکرار می کرد که البته جمله اولیه تبدیل به جمله ای می شد بی معنی- خنده دارـ که فقط به درد لودگی و خنده بی معنی می خورد. ولی همین بازی مرا متوجه ساخت که  

۱-همه آنجه را که می شنویم اصل مطلب نیست  

۲-هر حرفی بعد ازمدتی می تواند آنقدر دستمالی شود که از مفهوم اولیه اش خارج شود 

۳-به هر حرفی اعتماد نکنم و خودم به دنبال حقانیتش بروم  

۴-........... 

و یادمه  همیشه بعد از این بازی یکی از بچه ها که  قلچماق بود و زورش هم خیلی بود یک ترکه و یا چوب بلند می آورد و می گفت حالا بازی هر کی همچین و هم چون نکنه چوب می خوره رو بازی کنیم و ما هم که عاشق بازی بودیم ؛می  پذیرفتیم تا او هر ادایی در آورد و  ما هم گیج و منگ  تکرار می کردیم و اگر هم درست عمل نمی کردیم  چوب می خوردیم و همه می خندیدیم  و جالب تر اینکه همه با خوشحالی از چوبی که رفیقمان خورده بود با اوستا دم می گرفتیم که هر کی هم چین و هم چون نکنه چوب می خوره

ببخشید داداش

به تازه گی در محله ما ،  دزدی پیدا شده که چاقوی تیزش رو بر گردن هر جوان و دختری  که موبایل گران قیمتی داشته باشه و یا نشانی از پول، در کیفش  باشه   ،می گذارد با تهدید و ارعاب تلکه اش می کنه  و با موتور رفیق شفیقش ازمعرکه می گریزد.از قرار معلوم‌  دیرو ز دزد معلوم الحال  به پست یکی از دوستان  عزیز ما خورده   بود که در زمان کودکی پنجه هایش  را در چرخ گوشت از دست داده .دزد بی معرفت  گوشی این رفیق رامی گیرد با زور به او حالی می کند که دستانش  رابالا ببرد تا جیب هایش را نیز خالی کنند  وقتی او  دستش را از جیبش خارج می کند دزد بی معرفت متوجه بی  پنجه بودن او می شود و با ناراحتی تمام گوشی اش را پس می دهد و میگه :ببخشید داداش  

 در تمام  مدتی که ماجرا را می شنیدم    در دلم می گفتم این مملکته ما داریم معلوم نیست چه خبره کسی به کسی نیست    ؟اصلا این مملکت صاحب داره؟و .....ولی وقتی به آخر ماجرا رسیدم یک حس خوبی پیدا کردم انگار آقا دزده دوست داشتنی بود و دلم سوخت برای همه مردم شهر