اعتراف

 

من می بایست کسی می شدم که نشدم

من می بایست یک سیاستمدار می شدم که نشدم

من می بایست مادری فدا کار می شدم که نشدم

من می بایست خواهری مهربان می شدم که نشدم

من می بایست همسری خوب می شدم که نشدم

من می بایست شعری می گفتم که نگفتم

من می بایست متنی می نوشتم که ننوشتم

من می بایست کاری می کردم که نکردم

من می بایست چیزی می شدم که نشدم  

به جای هیچ شدن هیچی شدم

نظرات 4 + ارسال نظر
آنتی تاج پنج‌شنبه 6 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 03:33 ب.ظ

سلام.وبلاگ خوبی داری.اعتراف جالبی بود.
اگه با تبادل لینک موافقی منو با نام آنتی تاج لینک کن و بعد خبرم کن با چه اسمی لینکت کنم.
بازم ممنون.

مصطفی یکشنبه 16 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 06:42 ب.ظ http://birangi.net/

ما همه هیچیم...هیچ به توان همه چی!

احسان سه‌شنبه 8 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 10:04 ق.ظ http://kolbeehsasat.blogfa.com

چه رنجی است لذت ها را تنها بردن... و چه زشت است زیبایی ها را تنها دیدن... و چه بدبخت آزاد دهنده ایست تنها خوشبخت بودن...

دوست داشتنی و زیبا گفتی

[ بدون نام ] جمعه 1 مهر‌ماه سال 1390 ساعت 12:37 ق.ظ http://sibekal.blogsky.com

از آشنایی با شما خوشبختم
من هم متهم به سرگدشت یک غریبه ام
به نام من!

دوست خوبم از کامنت ها ت درس می گیرم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد