کودک گریست

دیشب میهمان داشتم و در کار  اشپزی و نظافت خانه  غرق  لذت و شادی بودم زیرا میهمان هایم را دوست داشتم به اجبار دعوت نشده بودند از روی دل خواسته بودمشان بنا بر این چند نوع غذا پختم یکی از یکی خوشمزه تر و یادم آمد همیشه وقتی میهمان هایم را دوست می دارم همه چیز نیکو و خوب پیش می رود و هیچ افسوسی در نهایت گریبانم را نمی گیرد .هیچ غذایی ته نمی گیرد شور نمی شود در حالی که وقتی به رسم میهمان بازی میهمانی میدهم همیشه ظرفی می شکند غذا از سوختن تلخ مزه می شود و چینش غذا ها  شکل فحش میشود و چه بگویم که نگفتن بهتر است .....و امروز دریافتم که  (میل داشتن) به کاری با (خواستن ) همآن کار فرق می کند در میل اشتیاقی است که در خواستن نیست .خواستن یعنی  علی الرغم میل باطنی برا ی مطرح شدن برای چاق کردن شخصیت کاری کردن در (خواستن )بیرون مطرح است یک جوری خود نمایی رخ می تاباند . 

مدت ها بود خواب می دیدم کودکی دارم که یادم رفته شیرش بدهم و حتی گریه نمی کرد  مظلوم بود ولی دیشب خواب دیدم کودکم اشک می ریزد.

نظرات 2 + ارسال نظر
مژگان شنبه 18 شهریور‌ماه سال 1391 ساعت 12:37 ب.ظ

امیدوارم که ما از جمله مهمانان عزیزی باشیم که با دل وجان دعوت شویم البته مهمان نوازی تو ازما این طور گواهی میدهد .خواهر گرامی دوستت دارم ولی زودتر دعوتمان کن بوووووووووووووووووووووووووووووووس

هم جنسان آدم که مهمان نیستند خودشان صاحب خانه اند اصلا جدا ز هم نیستند که خود ما هستند پس نیازی به دعوت ندارند آمدنشان دلتنگی ها را میزداید.اگر بوس را هم کوچک بنویسی علاقه ات به ما می رسدو آنقدر هم بزرگ هست که به تصویر نمی اید

حسین سه‌شنبه 21 شهریور‌ماه سال 1391 ساعت 10:43 ب.ظ

چلومرغ هم درست کرده بودید؟

مرد مومن میشه مهمان داشته باشی وبا توجه به سفر اخیر که مرغ شده بودم خوراک مرغ نپزم.. اخه مردم چی میگن

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد