درست است
اینکه الحق دردناک است ُ
ولی ارباب
آخر رحمش آید
گذارد چون فروکش کرد خشمش
که سر بر کفش و برپایش گذاریم
شمارد زخمهامان و ما این مجبت را غنیمت می شماریم.
نمی دونم اخوان ثالث چطور شد که این شعر را گفت ولی عجیب حس آشنایی را به خواننده تلقین می کند انگار تکرار هر لحظه از زندگی است که مناعت طبع آدمی به بازی گرفته شده و حس تحقیر را عریان کرده و گاهی فریادی از استیصال را در ان حس می کنم .روحش شاد
سلام وبلاگت بسیارجالب ومفید بود شما هم به ما سربزنید اگر برایتان ممکن میباشد وبلاگهای من را در لینکستان خود قرار دهید تا زیر سایه شما نسیمی به ما بوزد و بازدیدکنندگان شما گوشه چشمی به وبلاگ ما داشته باشند پیروز باشید به امید روزی که وبلاگهای من باعث شادی و امید شما دوست عزیز شود=>
ورود 13- ممنوع
http://www.clickwoman.blogsky.com
وسوسه زنانه
http://www.mamno-13.blogsky.com
یکوقتهایی هم چه بلایی می آورد سر آدم آن مناعت طبع