زمستان امسال در جاده شمال ترافیکی شده بود که نگو و نپرس سانتی متری حرکت می کردیم و می شنیدیم که تصادف شده بلاخره به محل تصادف رسیدیم کامیونی که نارنگی حمل می کرد چپ کرده بود و گازوییل کامیونش خط بلندی را به موازات خط ترمز کشیده بود .همچون غم و شادی ...مرگ و زندگی .راننده آرام و متین وسط نارنگی های ولو شده نشسته بود و چون فاتحی با لبخند تماشاچی هایش را نگاه می کرد و نارنگی می خوردَ .....
۵۶۱۹۸۱۲۰۵بهترین فرصت زندگی شما برای ثروتمند شدن مجموعه ای بی نظیر برای اولین بار در ایران برای کسانی که می خواهند بهتر زندگی کنند و از کمترین وقت و هزینه بیشترین سود را ببرند.برای آگاهی از جزییات بیشتر به لینک زیر مراجعه کنید.
http://www.site01.tox.ir
خیلی بامزه بوووود ... آرامش رو بهم القا کرد ...اینکه می شه اینطوری هم باشیم .... مثل راننده ی خونسرد
....
شهره جااااااااااااااااااااان
مگه زمستون امسال اومده ، من خبر ندارم ؟؟؟!!!!!!!
لبخند ....
مرسی
قطره جان منظورم پارساله دیگه
نازنین شهره .....
من هم دلم نارنگی خواست...
به قول مادر بزرگم که در این مواقع می گفت: اگر بگم قربون چشمای بادومیت.حتما دلت بادوم هم می خواد.
حالا توهم نارنگی می خوای
سلام بر شهره ی عزیز

مشتاق دیدار ....
چقدر با مزه هستند این شکلکها خدااااااااااااااااااااا
لبخند
سلام بر عزیز دل . و خواهر عزیز دل و دختر خواهر عریر دل
سلام به ش . م . م
لبخند
سلام مدتیست نمی نویسید شهره خانم! دلتنگ نوشته هایتان هستیم...
راست میگن آقا مصطفی.. کم کار شدی مادر جان :)