کمک کنین هلش بدیم
چرخ ستاره پنچره
تو آسمون شهری که
ستاره برق خنجره
گلدون سرد و خالی رو
بذار کنار پنجره
شاید با دیدنش یه روز
وا بشه چند تا حنجره
به ما که خسته ایم بگه
خونه بهار کدوم وره
کنار تنگ ماهی ها گربه رو نازش می کنن
سنگ سیاه حقه رو مهر نمازش می کنن
آخر خط که می رسیم
خط و درازش می کنن
آهای فلک که گردنت از همه مون بلند تره
به ما که خسته ایم بگو
خونه بهار کدوم وره؟!!!!
دستم به قلم و هیچی نمی ره ...فقط دلم گرفته تو چطور ؟
درس سوم مادر بزرگ
هرموقع ستاره ای از دل آسمان لیز می خورد وفرو می افتاد مادر بزرگ اشک می ریخت . یک روز طاقت نیاوردم و پرسیدم:
چرا گریه می کنی؟ و او در جوابم گفت ؛به یاد گناهانم می افتم ؛
من گیج و منگ در جوابش گفتم ؛: مادر بزرگ چیزی نییستُ ؛ نترس ستاره ها هر چند میلیون سال می میرند و ستاره دیگری بوجود می اد تازه این صد و یا دویست سال پیش مرده و امروز ما می بینیم ؟
و او با حسرتی که نمی خواست پنهانش کند گفت:برای من حسرت داره و با انگشت شهابی را که داشت خطی برااسمان می کشید نشانم داد و گفت:هر خصلت انسانی یک فرشته ای داره که ازش محافظت می کند وقتی خصلت از حد و مرز خودش خارج بشه فرشته نگهبانش را از دست می دهند مثل همین ستاره ای که داره نابود میشه تو اونو یک ستاره مرده می بینی و من فرشته ای می بینم که نا امید داره بر می گرده .خدا وقتی انسان را به تکامل دید او را خلیفه کرد ودر کنار غریزه که همه موجودات دارند قدرت شناخت و اختیار را به او داد و همین شد که ما شدیم اشرف مخلوقات با همه خصلت های اهورایی و برای هر خصلت فرشته ای جهت تعادل گذاشت به نام وجدان که به گونه های متعددی عمل می کند از توجیه گرفته تا سرزنش و ... ولی انسان غافل دایما فرشته های تعادلی خودش رو از دست می ده و این شهابها مرا به یاد از دست دادن آن فرشته های تعادلی ام می اندازه .و افسوس می خورم .حسادت ،کینه ،حرص طمع ،نفرت وقتی فرشته تعادل نداشته باشند تبدیل می شوند به بیماریهایی چون ،قتل، دزدی ،دروغ ونیرنگ مال اندوزس و خست و..........