دیشب خدا در متن اگاهی هایم آمده بود و قادرم کرده بود که به درک همه چیز برسم خود را در یک بی وزنی خاص دیدم من صدا ی بی صدا یی شنیدم که به من می گفت : وای بر تو دیدی و چیزی نگفتی ؟! شنیدی و سکوت کردی؟! لمس کردی و نفهمیدی؟! چشیدی و تلخی را انکار کردی؟!بوی گندش را هم تحمل کن که لایق همینی....
سلام.
فکر کنم اولین نفر شدم!
ببینم٬ اولش فکر کنم مربوط به حس ششم بود؟!
درسته؟!
اگه اینجوریه٬ پس اسمشو بذار شش حس!!!
بهتر نیست!!!
نگاهت درسته ولی می خواستم دوستان را متوجه رفتار ظاهری و قابل روئتشان بشوند اون حس ششم حس غریبی است
بگذار این اسمان پاک
چرا گاه کسانی
چون مسیح و دیگران باشد
دنیای ما فرصتش برامون انقدر کمه که جایی برای افسوس نباید باشه.باید چشمها رو خوب باز کرد...خدا در همین نزدیکیست...لای این شب بوها...
کاش می شد تجربه هایم مال تو میشد تا تو مثل پرگار به من نرسی بلکه از من بگذری شاید ورایی را که همه به دنبالش هستند بیابی و یا ای کاش پیامبری می امد نه؟؟؟؟
استفاده بردیم
موفق باشی
چیز زیادی نفهمیدم ... شاید به خاطره اینه که کلا دوست دارم که در ناآگاهی بمونم ... اینم یه جورشه دیگه ... من الان دچاره جهل مرکبم
اتفاقا خوب هم فهمیدی و جالب اینه که از فرط ناراحتی خودت رو می خوای به ......بزنی .ولی یک روز می بینی که این ماجرا ها ادم رو ول نمی کنه مثل نسل بشر که تا ابد و الدهر باید به خاطر چند دانه گندم جواب پس بده
سلام
جالب بود
به قول بعضیها که میگن خلایق هرچه لایق
خدا کارش رو نظمه
کارش درسته
مشکل از ماهاست
یکی میگفت در طول تاریخ هیچ موجودی به اندازه انسان اینقدر همنوع خودش رو نکشته
از بس سکوت بی موقع داریم و حرف اضاقی در جاهای بی معنی که درست رفتار کردن افسانه شده
یونس دوست خوب خوش امدی
سلام
بر ارغنون خوشبختم از حضورتان در وب ادبی عرفانی هرانک
مطلب پنج حس تان بسیار تامل برانگیزاست کاش حس مسئولیت در برابر فجایعی که جهان مارا تهدید می کند در قلب سنگی سیاستمداران زورگوی چهانی بود
وبلاگ وزینی دارید و دلی پر درد . و شاعر نکته سنج عاقبت اندیش چه زیبا و حکیمانه می فرماید:
الهی سینه ای درد آشنا ده
غم از هر کس که بستانی بما ده
سرای نسیم وصل منتظر حضور و نظر شماست.
از اظهار لطف شما ممنونم با نگاه خودت ان را مطالعه کردی مرسی
اینهم دومین وبلاگ بنده در زمینهء داستانهای شگفت منتخب از نویسندهء عارف برزیلی ؛ پائولو کوئلیو ؛
با احترام: م.ن.پروا
حتما سراغت خواهم امد و بدون شک از مطالبت استفاده خواهم کرد
اتفاق صبحگاهی من ارغنون تو بود که به خیر ترانه و باران دیدمش.
شاد و نویسا باشی.
انقدر لطیف و شاعرانه امدنت را توضیح دادی که دلم نیامد بی جواب بگذارمت
به امید انکه
چو بر می گردی
واژه ام رنگ خدایی باشد
راستی لینک نصور را در پیوندهایت اشتباه درج کرده ای.
آدرس صحیح: http://nasour.net
ممنون
ممنونم که راهنمایی ام کردید
سلام
ممنون از بابت تذکر دوستانه تان
اما پهلوان خلیل داستانی است که همانطور که نوشتم اتفاق افتاده در منطقه الموت فقط خواستم یادآوری از او باشد که هنوز نسل کهنسال الموت از او حکایتها دارند
حالا که شما پهلوان خلیلی داشته اید باید مسئولیت بیشتری حس کنید موفق باشید و مرسی که به من سر می زنید
سلام
اگه بخوایم در برابر تمام ناملایمات دور و برمون واکنش نشون بدیم باور کن دیگه وقتی برا لذت بردن از زندگی برامون باقی نمی مونه، همین که چشممون رو ببندیم و خودمون عامل بدی نباشیم باور کن کافیه .......
دوست خوبم این هم راه کاری است که سالها ما رو داره یدک می کشه وگرنه به قول شاعری که در گذشته های دور از او خوانده ام که: خوشبختی
وقتی همسایه روبه رویی بد بخته
یک دروغه یک دروغ
که همه دارن به همدیگه می گن
سلام شهره.بعد از 6ماه من برگشتم خوشحال می شوم سریزنید
خوش امدی و خوشحالم که می تونم مطلب خوب بخونم مرسی
http://www.fajrfestival.ir/farsi/asp%20for%20home/asp/index1.asp
سلام.
اینم آدرس اینترنتی جشنواره ی فیلم فجر!
چون گفته بودین نوشتم تا اطلاعات لازم رو از آنجا کسب کنید.
موفق باشید!
مرسی لطف کردید