تئاتر

به نظر من بهترین هنر بعد از نویسندگی تئاتره..!! زیرا همه دست اندر کارانش   کار  پاکنویس شده  تحویل مردم مید ن مثل  نویسنده ها  که  اندیشه های نابشون رو می نویسند یعنی که آدم ها رو به درک چیزی می رسونند که بارها شاهدش بودند ولی نفهمید ند ش..درست  همان کاری که تئاتر می کنه .. تئاتر خیلی شبیه زندگی است .. یک جورایی به آدم می فهمونه که : انسان امده که نقشی بازی کنه و بره پس چگونه بازی کردن  و سر جای خود بازی کردن یک جورایی تئاتری است  ..توی تئاتر سن= زمین  و هنر پیشه ها انسان های مخلصی  هستند که می دانند برای چه روی سن (زمین) آمده اند . آن چنان در نقش خود فرو رفته اند که به نقش های د دیگران " حسادت نمی کنند" " مقایسه نمی کنند" ......فقط یکدیگر را نگاه می کنند و هر کس به کار خویش مشغول است و همین می شود که در پایان همه برایشان کف می زنند و به احترامشان می ایستند
نظرات 4 + ارسال نظر
حسین یکشنبه 22 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 09:50 ب.ظ http://bisurati.blogfa.com

ای بازیگر گریه نکن. ما همه مون مثل همیم
صبحا که از خواب پا میشیم.نقاب به صورت میزنیم

حسین اقای گل منظورم این نبود که برای هم فیلم بازی می کنیم بلکه ایفای نقش واقعی است که انسان مخلص براش بدنیا می اد

حسین سه‌شنبه 24 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 02:33 ب.ظ http://bisurati.blogfa.com

خودتان میدانید که من به صداقت شما ایمان دارم ...
:))

واقعا راست میگی صداقتم قابل رویت است ؟خیلی خوشحالم برای اینکه همه آدمهایی که می شناسم در وهله اول از من می ترسند ولی دلیلی ارائه ندادند ولی من همیشه از راستگویی وراست گفتن لذت می برم مرسی

مصطفی یکشنبه 29 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 03:51 ب.ظ http://ww.birangi.net

خانم محمدی این حسین آقای ما هم گاهی شوخی می کنی... شما به بزرگواری خودتان ببخشیدش
تشبیه زندگی به تئاتر جالب است. اما می دانید که این تشبیه خیلی حساس و خطرناک است. ممکن است شائبه نقش بازی کردن با همان مفهوم منفی همیشگی اش ایجاد کند.
از ترس از شبهه ناک بودنش که بگذریم تشبیه جالبی بود و به واقع اگر نقش ((انسان بودن))مان را درست انجام دهیم. همه موجودات برایمان کف می زنند

سلام
حسین آقای فیلسوفه دیگه چی بگم !!!!
ولی آفرین به شما به خوبی توضیح دادید منظور من هم نقش واقعی انسان بود..

قطره دوشنبه 30 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 01:23 ق.ظ http://gatreee.blogfa.com

سلاااااااااااااااااااااااااااااااااااام

من هم می گم زندگی یک شهر بازی بزرگه که هر کدوممون با بلیطی در دست نوبت وایستادیم تا در یکی از بازیهاش شرکت کنیم ... یا روی رنجرهستیم( درست می گم اسمشو ؟؟‌)‌ ... یا در قطارش سوار شدیم می گردیم بیخودی ... یا در تونل وحشتش هستیم ....

یا بیخودی دربازیهای مهیجش شرکت می کنیم و جیغ می زنیم از شادی های الکی ....

وای شهره جاااااااااااان از بالا وقتی نگاه می کنم ُ می بینم آدمها بدجوری خودشونو جدی گرفتند در این شهر بازی .....

انسان در خسران است .....

در مورد تئاتر : آره به نظرم این طوری می شه گفت که هر کسی اومده نقش خالص و اصلی خودشو ایفا کنه بره . مثل حلقه ای از یک زنجیر ... که اگه نباشه نمی شه ... یا یک تکه از پازل ....


خوشحالم باز هم می نویسی ...

گل ...

پس چرا در باکس شکلکهای شما گل نیست ؟؟؟!!! آدم باید خودش بکاره !!!! لبخند

باز هم گل ....

سلام
نقش خودما ن را باید اجرا کنیم ولی یک عده ادای نقش در میاورند اگر مادری مادر باش و اگر کارگری کارگر باش واگر پادشاهی پادشاه باش ...و بدان که هر کجا هستیم اگر حاضر باشیم در بهشتیم ..
راستی قطره جان هر کس میاد خودش گله من رایحه اش را می شنوم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد